بیماری روان تنی
تعریف بیماریهای روانتنی
در بیماریهای روانتنی اگرچه یک فرد مبتلا، علائم جسمی را گزارش میکند، اما علائم ممکن است هیچ توضیح پزشکی نداشته باشد و تأثیر احساسات یا ناراحتی طبیعی بدن باشد، حتی زمانی که یک علت پزشکی وجود داشته باشد، میزان نگرانی فرد با علائم آن تناسب ندارد. افراد مبتلابه بیماریهای روانتنی اغلب از این نکته غافل هستند که وضعیت سلامت روانی آنها موجب این وضعیت جسمی شده است و این پریشانی اغلب باعث میشود که آنها آزمایشهای پزشکی و اقدامات غیرضروری زیادی انجام دهند. این اختلال می تواند بر جنبه های گوناگون زندگی فرد از جمله روابط، اشتغال و … تاثیر بگذارد.
افرادی که دچار این اختلال هستند ممکن است:
1) در مورد علائم جسمی خود احساس اضطراب شدید داشته باشند.
2) نگران باشند که علائم فیزیکی خفیف نشانهای از شرایط پیچیده بیماری باشد.
3) برای آزمایشهای تشخیصی متعدد به پزشک مراجعه کنند، اما نتایج را باور نکنند.
4) احساس کنند که مراقبان آنها علائم فیزیکی آنها را بهاندازه کافی جدی نمیگیرند.
5) زمان و انرژی زیادی را صرف رسیدگی به نگرانیهای مرتبط با سلامتی میکنند و اغلب به نظر میرسد نسبت به عوارض جانبی دارو حساسترند.
چه چیزی باعث اختلال در علائم جسمی میشود؟
محققان معتقدند عوامل بیولوژیکی، محیطی و روانی زیادی وجود دارد که میتواند در توسعه این اختلال نقش داشته باشد، ازجمله: اضطراب، سبک زندگی آشفته، مشکل در تشخیص و بیان احساسات و …
مکانیسمهای دقیق این فرآیند بسیار پیچیده است، اما در اینجا یک قیاس وجود دارد که ممکن است کمککننده باشد. بدن خود را با زودپزی مقایسه کنید که اگر به آن اجازه داده شود بخار خود را تخلیه کند، کارآمد است، اگر نتواند بخار را آزاد کند، فشار تا زمانی که درب آن منفجر شود افزایش مییابد. وقتی ظرف دیگر نتواند تمام فشار را تحمل کند، در ضعیفترین نقطه خود میشکند؛ مانند زودپز که در ضعیفترین نقطه ساختار خود دچار فروپاشی میشود، بیماریهای مرتبط با استرس بهاحتمالزیاد درجایی که بدن شما ضعیف شده است ایجاد میشوند. کسی که تحت فشار است یا نمی تواند احساسات خود راپردازش کند به نقطه شکست می رسد و این ممکن است منجر به علائم فیزیکی شود.
الگوی بیوسایکوسوشال
مدل زیستی روانی اجتماعی (BPS) توسط جورج ال انگل در سال 1977 بهعنوان یک مدل پزشکی موردنیاز برای توضیح اختلالات روانپزشکی پیشنهاد شد. از آن زمان، این مدل مقبولیت گستردهای در سراسر جهان به دست آورد. این مدل بهطور سیستماتیک تعامل پیچیده سه بعد اصلی بیولوژیکی، روانی و اجتماعی را با رویکردی کلنگر و همدلانه در ایجاد اختلالات روانپزشکی توضیح میدهد.
این مدل میتواند به افراد کمک کند تا خود را بهعنوان موجودات پیچیده و کامل بهتر درک کنند. دکتر مارش میگوید: من معتقدم که مدل زیستی-روانی-اجتماعی میتواند خودآگاهی افراد از خودشان و درک آنها در مورد مسائل یا چالشهایی که ممکن است با آنها درگیر باشند را افزایش دهد.
مدل زیستی-روانی-اجتماعی نشان میدهد سلامت فیزیکی و بیماری، تحت تأثیر تعامل عوامل بیولوژیک، روانشناسی و اجتماعی قرار میگیرند. در بیماریهای روانتنی مثل فشارخون، اختلالات گوارشی، قلبی، تنفسی، مشکلات خواب، PMS و … علائم فیزیکی فرد تحت تأثیر تعامل پیچیدهای بین پاسخ فیزیولوژیک بدن به اضطراب، وضعیت ذهنی فرد و محیط اجتماعی و فرهنگیاش قرار میگیرند. این مدل بیان میکند که بیماریهای روانتنی نتیجه همکاری بین مؤلفههای مختلف هستند و نمیتوان از هیچیک از این مؤلفهها چشمپوشی کرد، چراکه هریک تأثیر چشمگیری بر شکلگیری علائم دارند، همچنین بیان میکند که درمان بیماریهای روانتنی نیز باید شامل درمانهای مختلف مبتنی بر نیازهای هرکسی که از این بیماریها رنج میبرد باشد. به عبارتی، درمان باید به وضعیت بیولوژیکی، ذهنی و اجتماعی هر فرد توجه ویژه داشته باشد که شامل درمانهای مختلف دارویی، روانشناسی و تغییر در شیوه و سبک زندگی میباشد.
تبدیل رنج روانی به بیماری روانتنی
احساسات سرکوبشده نهایتاً راهی برای نشان دادن خودشان پیدا میکنند و از طرق مختلف بروز و ظهور پیدا میکنند. گاهی اوقات بار هیجانی و فشار روانی آنقدر زیاد میشود که فرد دیگر از بیان آنها ناتوان میشود، در این زمان بدن شروع به صحبت میکند و علائم را سرازیر میکند. بخش ناهشیار وجود ما درد جسمی را به درد عاطفی ترجیح میدهد و اجازه نمیدهد برای عبور از رنجمان به سراغ احساسات سرکوبشده خودمان برویم و ما را گرفتار انواع مکانیزم های دفاعی و اختلالات گوناگون ازجمله بیماریهای روانتنی میکند.
مکانیزم های دفاعی و بیماریهای جسمی
مکانیسمهای دفاعی شیوههایی هستند که افراد بهطور ناخودآگاه در برابر رخدادهای اضطرابآور به کار میبرند تا از خود، در برابر آسیبهای روانی محافظت کنند. یکی از این مکانیزمهای دفاعی جسمانی سازی میباشد
در این دفاع هیجانهای سنگین و فراتر از ظرفیت و تحمل، در قالب علائم جسمانی ناخوشایند ابراز میشوند. جسمانی سازی یک دفاع ناهشیار است که با تمارض و فرار از مسئولیت متفاوت میباشد. (اگه تو کتاب از خط تا مثلث توضیح بیشتر داره اضافه کن)
تأثیر بیماریهای روانتنی بر ارتباطات بین فردی
بیماریهای روانتنی که در آن عوامل روانی بهصورت علائم جسمانی ظاهر میشوند، عمیقاً زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهند. این بیماریها مانند سندرم روده تحریکپذیر، درد مزمن و بیماریهای قلبی عروقی مرتبط با استرس، نهتنها بر سلامت جسمانی افراد مبتلا تأثیر دارد، بلکه بر سلامت روانی آنها نیز تأثیر میگذارد. یکی از جنبههای بیماریهای روانتنی که اغلب نادیده گرفته میشود، تأثیر قابلتوجه آن بر روابط خانوادگی، عاشقانه و اجتماعی فرد است. استرس، اضطراب و افسردگی از عوامل رایجی هستند که میتواند منجر به بیماریهای روانتنی شود. بهعنوانمثال، استرس مزمن میتواند منجر به فشارخون بالا، سردرد تنشی و حتی بیماری قلبی شود. فعلوانفعال بین ذهن و بدن در این بیماریها میتواند هم برای مبتلایان و هم برای اطرافیانشان گیجکننده باشد و اغلب منجر به تیرگی روابط شود. موانع ارتباطی و سوءتفاهم یکی از چالشهای اصلی افراد مبتلاست. ازآنجاییکه علائم واقعی و ملموس هستند، اما منشأ آنها ریشه در عوامل روانی دارد و اغلب توسط پزشک، تشخیصی برای آن داده نمیشود، دوستان و خانواده ممکن است موفق به درک کامل شرایط نشوند و این عدم درک میتواند منجر به ناامیدی، بیحوصلگی و احساس درماندگی در میان عزیزان شود. بهعنوانمثال، فردی که از درد مزمن رنج میبرد، ممکن است در بیان میزان ناراحتی خود و عوامل روانشناختی مؤثر در آن ناتوان باشد و اطرافیانش ممکن است این بیماری را اغراقآمیز یا حتی ساختگی تلقی کنند که منجر به بیاعتمادی و فاصله عاطفی بین آنها میشود. فرد مبتلا نیز بهنوبه خود ممکن است احساس انزوا و عدم درک و حمایت کند که این مسئله وضعیت او را تشدید میکند.
بیماریهای روانتنی میتواند پویایی اجتماعی فرد را از بین برده، بر نحوه تعامل فرد با دوستان و خانواده نیز تأثیر بگذارد و روابط عاشقانه، صمیمت و سلامت جنسی را دستخوش تغییر قرار دهد.
بدون حمایت و درک مناسب، این چالشها میتوانند پیوند عاطفی را تضعیف کرده و منجر به ازهمگسیختگی روابط شوند.
بهمنظور جلوگیری از پیامدهای منفی اینگونه بیماریها آموزش ارتباط مؤثر، همدلی و حمایت در حفظ روابط سالم بسیار مهم است.
آموزش در مورد بیماریهای روانتنی و تشخیص واقعی بودن علائم و درک مؤلفههای روانی آن میتواند درک و همدلی را تقویت کرده و به ارائه حمایت مناسب منجر شود. مداخلات رواندرمانی، پیوستن به گروههای حمایتی و به اشتراک گذاشتن تجارب بدون قضاوت منفی، تلاش برای مدیریت بیماری و خود مراقبتی هم برای بیمار هم برای مراقبین او میتواند به کاهش فشار بر روابط کمک کند.
تأثیر بیماریهای روانتنی بر اشتغال
بیماریهای روانتنی که در آن عوامل روانشناختی بهعنوان علائم فیزیکی ظاهر میشوند، عمیقاً بر زندگی فرد، ازجمله محیط حرفهای فعالیتهای او تأثیر میگذارد. پیامدهای این بیماریها به محیط کار نیز کشیده میشود و بر عملکرد شغلی، بهرهوری و روابط با همکاران و مافوق تأثیر میگذارد.
نوشته ذیل تأثیر چندوجهی بیماریهای روانتنی بر اشتغال و راهبردهای کاهش این اثرات را بررسی میکند.
این علائم میتوانند ناتوانکننده و اغلب در نوسان باشند که پیشبینی وضعیت سلامتی را حتی برای افراد مبتلا دشوار کند. این غیرقابلپیشبینی بودن، همراه با سوءتفاهمهای پیرامون شرایط روانتنی، چالشهای مهمی را در محل کار ایجاد میکند. یکی از بارزترین تأثیرات بیماریهای روانتنی بر اشتغال، افزایش غیبت از کار هست. افراد مبتلابه این شرایط اغلب علائم شدیدی را تجربه میکنند که نیاز به مرخصی گرفتن از کار را ایجاب میکند. درد مزمن یا ناراحتی گوارشی میتواند حفظ یک برنامه کاری منظم را غیرممکن کند علاوه بر این ممکن است کارکنان ازنظر فیزیکی حضورداشته باشند اما به دلیل مشکلات سلامتی خود کاملاً بهرهور نباشند زیرا علیرغم علائمی که دارند، خود را مجبور به حضور در محل کار میکنند که این منجر به کاهش کارایی و افزایش نرخ خطا میشود.
درد یا خستگی مزمن میتواند تمرکز را کاهش، تصمیمگیری را مختل و سرعت کار را کاهش دهد. فعالیتهایی که نیاز به تلاش فیزیکی دارند میتوانند به چالش بزرگی تبدیل شوند و حتی فعالیتهای معمول ممکن است غیرقابل انجام به نظر برسند. این کاهش عملکرد میتواند بر عزتنفس فرد تأثیر بگذارد و منجر به استرس و اضطراب شود و یک چرخه معیوب ایجاد کند که علائم روانتنی آنها را بیشتر تشدید میکند.
روابط با همکاران و سرپرستان نیز ممکن است به دلیل تأثیرات بیماریهای روانتنی آسیب ببیند. علائم قابلمشاهده، غیبتهای مکرر یا کاهش بهرهوری ممکن است بهاشتباه بهعنوان عدم تعهد یا تنبلی تعبیر شود. همکاران ممکن است به دلیل نیاز به انجام کارهای اضافی احساس فشار کنند یا از نابرابریهای درک شده در توزیع بارکاری ناامید شوند.
سرپرستان هم که از ماهیت بیماریهای روانتنی آگاه نیستند، ممکن است کارمند آسیبدیده را غیرقابلاعتماد یا بیانگیزه ببینند که بر بررسی عملکرد، ترفیعات و امنیت شغلی تأثیر میگذارد. این سوءتفاهم میتواند منجر به عدمحمایت، ایجاد یک محیط کاری خصمانه یا غیر حمایتی شود.
برنامههای آگاهیبخش در این زمینهها میتواند به ابهامزدایی از این شرایط و کاهش فشارها کمک کنند و محیط کاری حمایتکنندهتری را ترویج دهد. ارائه ساعت کاری انعطافپذیر، مانند کار از راه دور، یا گزینههای پارهوقت، میتواند به کارکنان کمک کند تا ضمن حفظ بهرهوری، علائم خود را مدیریت کنند. این تسهیلات میتواند غیبت و حضور را کاهش دهد و به نفع کارمند و سازمان باشد. آموزش مدیریت استرس، خدمات درمانی نیز میتواند به مدیریت علائم و بهبود بهزیستی کلی کمک کند.
عوامل زمینه ساز بیماریهای روان تنی
۱- خشم سرکوبشده
تظاهرات خشم سرکوبشده به گفته دکتر کلمانسکی، درحالیکه هیچ علائم یا ویژگیهای خاصی ندارد از طریق برخی از راههای بالقوه میتواند بروز کند برای مثال برخی افراد ممکن است احساسات دیگری را جایگزین عصبانیت کنند مثلاً ممکن است بهجای احساس عصبانیت، احساس غم، افسردگی، اضطراب، گناه یا شرم کنند. برخی افراد ممکن است احساسات خود را انکار کنند و تا جایی که ممکن است بیحس یا خاموش باشند. برخی افراد به دنبال اجتناب از تجربه خشم هستند تا از تعارضها جلوگیری کنند، بااینحال، آنها ممکن است بهجای آن از رفتارهای منفعلانه استفاده کنند بهعنوانمثال، آنها اغلب ممکن است نظرات طعنهآمیز یا کنایهآمیزی ارائه دهند، دائماً خصمانه و بدبین باشند، از همهچیز انتقاد کنند، دائماً دیگران را تحقیر کنند، یا سعی کنند به روشهای غیرمستقیم بدون اینکه بگویند چرا ناراحت هستند، با دیگران برخورد کنند. برخی از افراد پس از سرکوب خشم خود برای مدت طولانی، درنهایت دچار فروپاشی شده و یک فوران خشم را تجربه میکنند.
دکتر کلمانسکی تأثیر سرکوب خشم بر بدن را چنین بیان میکند:
- خشم یک پاسخ بیولوژیکی به تهدیدات درک شده است، بنابراین بدن شما به حالت فوق هوشیاری میرود در این حالت فشارخون و ضربان قلب شما افزایش مییابد و بدن شما هورمونهای خاصی را ترشح میکند که به شما انرژی زیادی میدهد بنابراین فرونشاندن مکرر خشم میتواند بدن را در یک حالت استرس طولانیمدت قرار دهد که میتواند منجر به مشکلات سلامتی شود، برخی از رایجترین راههای نشان دادن خشم در بدن عبارتاند از: علائم روانتنی و بیماریهای جسمی مثل سفتی قفسه سینه، درد عضلانی، فشارخون بالا، خستگی، افزایش ضربان قلب، ناراحتی معده، سرگیجه، سردرد یا میگرن و تنش عضلانی
علاوه بر تأثیرات بدنی متعددی که سرکوبی خشم میتواند به همراه داشته باشدمی تواند بر پردازش عاطفی نیز تأثیرگذار باشد. همه احساسات ما پیامهایی برای ما دارند. هر بار که احساسی را نادیده میگیریم، فرصت انعکاس، عبرت گرفتن از آن و ایجاد بینش نسبت به اولویتها و ارزشهای خود را از دست میدهیم. مدیریت احساسات برای سلامت روانی حیاتی است. سرکوب خشم میتواند افراد را از مدیریت خشم، تنظیم ، پردازش و بیان مناسب احساسات خود باز دارد. نادیده گرفتن خشم و مسائلی که باعث آن میشود میتواند منجر به مشکلات روانی دیگری مانند افسردگی ، اضطراب یا حتی مشکلات خواب و تغییر در رفتارهای غذایی فرد شود
روابط آسیبدیده نیز یکی دیگر از آوردههای خشم سرکوبشده است زیرا باعث میشود که فرد به روشهایی رفتار کند که ممکن است مغایر باارزشهای شخصیاش باشد و درنتیجه بر مرزها و توانایی فرد برای واقعی بودن با دیگران تأثیر بگذارد.
دیدگاهتان را بنویسید