مداخلات روانشناختی (درمان)
مداخلات ذهن آگاهی در PMS
سندرم پیش از قاعدگی (PMS) یکی از شایعترین اختلالات روانتنی زنان در سنین باروری است و به دلیل تنوع علائم معمولاً مداخلات چندوجهی ازجمله مداخلات دارویی و رواندرمانی در آن مورداستفاده قرار میگیرد. روشهای درمانی متعددی برای کاهش استرس و مدیریت هیجانات در دوره پیش از قاعدگی بهمنظور کاهش نشانگان وجود دارد که یکی از آنها ذهن آگاهی بوده و مطالعات زیادی بیانگر موفقیت این روش بهعنوان یک راهبرد خودتنظیمی و یک درمان مناسب هستند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
در مطالعهای که سال 2019 انجام شد نتایج نشان داد که کاهش استرس از طریق ذهن آگاهی بر کاهش مشکلات تنظیم هیجان و مؤلفههای آن تأثیر زیادی دارد و میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای مفید برای افزایش بهزیستی روانشناختی در زنان مبتلابه سندرم پیش از قاعدگی مورداستفاده قرار گیرد. ذهن آگاهی به افراد امکان میدهد تا سیستمهای مغزی خود را بهینه کرده و واکنشهای خودکار و ناکارآمد را از بین ببرند و از طریق آن روابط خود را متعادلتر کنند. این رهایی از علائم اضطراب و افسردگی میتواند اثرات درمانی بر روی زنان مبتلابه PMS داشته باشد.
نتایج پژوهشی که در سال 2022 انجام شد بیانگر آن است که ذهن آگاهی نوعی از آگاهی بوده که به افراد کمک میکند تا احساسات و تجربیات فیزیکی را بهوضوح مشاهده کنند و بپذیرند؛ بنابراین، در مورد PMS، مداخله ذهن آگاهی میتواند به بیماران کمک کند تا احساسات و عواطف و علائم فیزیکی مانند درد خود را احساس کنند و بپذیرند. درنتیجه، میزان توجه و حساسیت بیشازحد به این علائم کاهش مییابد. علاوه بر این، ذهن آگاهی به بیماران کمک میکند تا از افکار و احساسات خودآگاهی کامل داشته باشند و آنها را بدون قضاوت بپذیرند، در حالت آرامش و تمرکز باشند و توانایی کنترل افکار، اضطراب و هیجانات خود را به دست آورند. درنتیجه، درمان ذهن آگاهی به بیماران کمک میکند تا توانایی قابلتوجهی برای مقابله با علائم فیزیکی و رفتاری PMS ایجاد کنند. ذهن آگاهی دقیقاً مانند زمانی عمل میکند که افراد آگاهانه آگاهی خود را به تجربیات اینجا و اکنون معطوف میکنند؛ بنابراین، درمان ذهن آگاهی میتواند به شرکتکنندگان کمک کند تا از پاسخهای شناختی، رفتاری و عاطفی خود به علائم PMS آگاه شوند و رابطه خود را با افکار و احساسات دردناک خود در مورد علائم PMS اصلاح کنند و تأثیر این افکار و احساسات را بر خود کاهش دهند.
علاوه بر این، نتایج نشاندهنده کاهش قابلتوجه علائم خلقی مانند افسردگی، اضطراب، نوسانات خلقی و تحریکپذیری PMS پس از درمانهای ذهن آگاهی بوده است. در این راستا میتوان گفت که ذهن آگاهی با به حداقل رساندن تضاد در افکار و احساسات، افراد را به مراقبه و جهتگیریهای ذهنی خاص در جهت تجربه و آگاهی از زمان حال تشویق میکند، بخشی از مغز را فعال میکند که احساسات مثبت ایجاد میکند، اثرات مفیدی بر عملکرد ایمنی بدن دارد و افسردگی را کاهش میدهد. پس از آموزش ذهن آگاهی، فرد یاد میگیرد که موقعیتهای استرسزا را شناسایی کند، بهطور کامل از آنها آگاه شود و تجربیاتی مانند افسردگی، اضطراب و استرس را آگاهانه کنترل کند. افراد بهمحض تسلط عمیق بر واکنشهای خود، میتوانند پاسخهای خود را به موقعیتهای استرسزا، اضطرابانگیز و افسردگی اصلاح کنند و بهجای واکنش منفی از واکنشهای مثبت استفاده کنند.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به مقالات زیر مراجعه فرمایید.
https://hpj.journals.pnu.ac.ir/article_5859_en.html
مدیریت خشم از دیدگاه علوم اعصاب
خشم یک احساس پیچیده است که میتواند تأثیرات مثبت و منفی بر افراد و روابط آنها داشته باشد. در سالهای اخیر، پیشرفتهای علوم اعصاب، مکانیسمهای اساسی خشم را روشن کرده و بینشهای ارزشمندی را در مورد استراتژیهای مؤثر مدیریت خشم ارائه کرده است. در این مقاله آخرین یافتههای علوم اعصاب برای مدیریت خشم به شیوهای سالم و سازنده را بررسی میکنیم.
دانشمندان علوم اعصاب کشف کردهاند که خشم از آمیگدال مغز، یک ساختار کوچک بادام شکل که مسئول پردازش احساسات است، سرچشمه میگیرد. هنگامیکه آمیگدال تحریک میشود، پاسخ استرس بدن را فعال میکند و هورمونهایی مانند آدرنالین و کورتیزول را آزاد میکند. این واکنش فیزیولوژیکی ما را برای جنگ یا گریز آماده میکند، اما اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند منجر به رفتارهای تکانشی و تهاجمی نیز شود.
یکی از کشفیات جالب در علوم اعصاب، مفهوم نوروپلاستیسیته است که به توانایی مغز برای سازماندهی مجدد و ایجاد ارتباطات عصبی جدید در طول زندگی اشاره دارد. این بدان معنی است که با تمرین و آموزش، افراد میتوانند یاد بگیرند که مغز خود را دوباره سیمکشی کنند و پاسخهای سالمتری به خشم ایجاد کنند. با درگیر شدن در تکنیکهای مدیریت خشم یا مدیتیشن و ذهن آگاهی، افراد میتوانند مسیرهای عصبی مرتبط با تنظیم هیجانی را تقویت کرده و شدت پاسخهای خشم خود را کاهش دهند.
قشر جلوی مغز، ناحیهای از مغز که مسئول عملکردهای اجرایی مانند تصمیمگیری و کنترل تکانه است، نقش مهمی در مدیریت خشم دارد. مطالعات نشان داده است افرادی که قشر جلوی مغز آنها بهخوبی توسعهیافته در تنظیم احساسات و رفتارهای غیرتهاجمی بهتر عمل میکنند. افراد با درگیر شدن در فعالیتهایی که رشد قشر جلوی مغز را تقویت میکنند، مانند تمرینات حل مسئله یا آموزش شناختی، میتوانند توانایی خود را برای مدیریت مؤثر خشم افزایش دهند.
انتقالدهندههای عصبی و پیامرسانهای شیمیایی مغز نیز نقش مهمی در تنظیم خشم دارند. عدم تعادل در انتقالدهندههای عصبی مانند سروتونین و دوپامین منجر به افزایش پرخاشگری و دشواری در مدیریت خشم میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهد که برخی داروها و درمانهایی که این عدم تعادلها را هدف قرار میدهند، میتوانند به افراد مبتلا به مشکلات خشم مزمن کمک کنند تا تسکین یافته و بهزیستی عاطفی خود را بهبود بخشند.
استرس یک محرک رایج برای خشم است و علوم اعصاب بینشهایی را در مورد رابطه بین این دو ارائه کرده است. استرس مزمن میتواند منجر به تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز شود و افراد را مستعد حملات خشم کند. افراد میتوانند با اجرای تکنیکهای مدیریت استرس مانند ورزش، تکنیکهای تمدد اعصاب و حمایت اجتماعی، سطح کلی استرس و درنتیجه واکنشهای خشم خود را کاهش دهند.
به لطف پیشرفتهای علوم اعصاب، درک ما از مدیریت خشم بهطور قابلتوجهی تکاملیافته است. با استفاده از قدرت نوروپلاستیسیتی، تقویت قشر جلوی مغز، رسیدگی به عدم تعادل عصبی شیمیایی، مدیریت استرس افراد میتوانند بهطور مؤثر خشم خود را مدیریت کرده و روابط سالمتری را ایجاد کنند. این بینشهای علوم اعصاب پایه محکمی برای توسعه استراتژیهای مدیریت خشم مبتنی بر شواهد فراهم میکند که میتواند برای افراد از همه جنبههای زندگی مفید باشد.
دیدگاهتان را بنویسید